عیدانه؛ زمستان رفتنی است

 

سال نو و بهار طبیعت در پیش است اما براستی شادبودن و شاد نمودن و  تبریک گفتن بسیار دشوار است. کشور عزیز و جامعه مان درگیر مشکلات بسیار است.

 دامن فقر و بیکاری روز بروز گسترده‌تر می‌شود. اختلاف طبقاتی روز بروز شدیدتر می‌گردد. محیط‌زیستمان روز بروز بیشتر تخریب می‌شود، مهمترین سرمایه ارزشمند ملی‌مان یعنی همان نیروی انسانی کارآمد روز بروز بیشتر از دست می‌رود. وقتی می‌شنوی که عده زیادی از هموطنانت ماه‌هاست بیکارند یا اگر هم شغلی دارند ماه‌هاست حقوق نگرفته‌اند، وقتی می‌شنوی کسانی از شرمندگی خانواده دست به خودکشی می‌زنند وقتی می‌بینی پاکترین انسان‌ها صرفا به دلیل عقایدشان یا به دلیل اعتراضشان  به بی‌عدالتی، در حبس و حصر هستند. وقتی می‌بینی و می‌شنوی که اموال مردمت کرور کرور به چپاول می‌رود یا به باد تصمیمات و ت‌های غلط و سوء مدیریت سپرده و فنا می‌شود، وقتی مسئول مربوطه به تحصیل‌کنندگان در خارج توصیه می‌کند که به کشور برنگردند که اگر برگردند سرخورده خواهند شد! وقتی می‌بینی و می‌شنوی که بحران‌های اجتماعی روزافزون است، چگونه می‌توان از ته دل شاد بود یا پس از هر شادی و تبریک شنیدن و تبریک گفتنی احساس شرمندگی و گناه نکرد. 

نظام خلقت و طبیعت بر مبنای گردش و تداول استوار است و همه موجودات با این گردش و با این تداول و با این نو شدن و کهنه شدن و دوباره نو شدن و از بهار به تابستان و پائیز و زمستان رفتن و دوباره به بهار برگشتن و روز شدن و شب شدن، هماهنگند و فقط این انسان‌ها و خصوصا اصحاب قدرت هستند که خلاف جهت حرکت می‌کنند، جلوی تداول قدرت و ثروت را می‌گیرندکهنه‌ها را با لباس فریب بجای نو غالب می‌کنند فکر و ایده جدید را بر نمی‌تابند بهار و طراوت و سبزی را به بند می‌کشند و جامعه را در زمستان و ظلمت نگه‌می دارند. 

تنها امید و دلخوشی این است که بدون شک اینان تا همیشه نمی‌توانند چرخه خلقت و طبیعت را متوقف کنند. در مرداب عفن خود خواهند پوسید و چون پوسیدند موج طبیعت بند از بندشان خواهد گسست. 

مهمترین مژده بهار این است؛ زمستان رفتنی است.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها