سنگدلی یا قساوت قلب ، گاهی در رابطه بین انسان و خدا ظاهر می‌شود که  انسانی که متکبر است، قلبش مانند سنگ سخت میشود  و با یاد خدا نرم و آرام نمی‌شود و گاهی این قساوت در روابط اجتماعی میان انسان‌ها به وجود می‌آید که آنها نسبت به گرفتاری‌هایی که برای دیگران پیش می‌آید، احساس هم‌دردی نمی‌کنند و شاید به نوعی صفت بی‌رحمی در آنها شکل می‌گیرد. متاسفانه بسیاری از شواهد نشان میدهد نوعی سنگدلی در روابط اجتماعی ما و حداقل در روابط خواص ما با جامعه شکل گرفته است. در مورد قساوت قلب در روابط میان انسان و خدا دلایلی مانند تکبر و خودشیفتگی، ُدگم بودن بر نظرات خود و پرگوئی و پیمان شکنی و درازی آرزوها و امثال آن را ذکر کردهاند که در مورد سنگدلی با مردمان نیز مصداق دارد اما شاید برای بیعاطفهگی نسبت به انسانها و جان آنها و رنجهای آنها دلایل دیگری را هم باید جستجو و اضافه کرد. نمیدانم شاید اینهمه اخبار کشت و کشتار و اینهمه اخبار بیخانمان شدن مردمان و شکنجه و رنج و درد آنها در این منطقه جغرافیائی که در آن زندگی میکنیم و تداوم این خبرها به تدریج چنین ما را سنگدل کرده است. شاید این سنگدلی حاصل تزدگی افراطی است و شاید ناشی از توجه و تمرکز افراطی بر دشمنان.

رئیس جمهور ما در روزی که انسانهائی از بسیج و نیروی انتظامی و از میان مردم بیگناه کشته شدهاند خنده مستانه میکند. من اقتصاد خوانده و اقتصاددانان ما در تئوریپردازیها و تصمیمسازیهایمان عطوفت و رنج مردمان جائی ندارد. ما و مدیران ما آرام آرام به قول معروف ککمان نمیگزد که سالانه دهها هزار نفر در تصادفات جادهای کشته میشوند و خودروسازمان نیز غمش نیست. غممان نیست که چقدر انسان از آلودگی محیطزیست کشته و معلول و سرطانی میشوند. گویا عاطفه از نظام پزشکی مان نیز رخت بربسته است. تحلیلگر یمان عطوفت و رحم و مروت و خون و  آبروی انسانها کمتر نقشی در تحلیلهایش دارد و متاسفانه حتی گاهی کشتگان و قبرها را هم برای یارکشی ی شمارش میکنیم و دریغ از قطره اشکی که از چشممان سرازیر شود. اگر هم کسی مثلا در مورد کشته شدگان بحران اخیر موضعی میگیرد که از سر عطوفت است تحلیلگر ی چنان غرق نگاه خشک ی است که نمیتواند رنج و درد  نهفته در لابلای سطور آن را درک کند. مفسر قرآنی ما چنان از عاطفه خالی شده است که در میان این همه آیات دنبال آیهای میگردد که تمام خشم و غضب جناحی خود را در ترجمه و تفسیر به رای آن تخلیه کند. در حالی که قرآن در قصاص هم که در عرب جاهلی گاهی منجر به نسل کشی میشد، دنبال حیات میگردد. فقیهانی که از خبر احتمال ساخته شدن فیلم و سریالی که در یک سکانس آن ممکن است چیزی خلاف نظر آنها باشد غوغایشان به عرش میرسد در مورد هزاران نفری که از فقر و اعتیاد یا در تصادفات و بحرانهای زیستمحیطی و اجتماعی و غیرو و غیرو  خونشان به زمین ریخته میشود و جانشان یا عمرشان تلف میشود گلویشان خشک و بسته است!

ما را چه شده است؟ نتیجه این سنگدلی در آینده جامعه ما چه خواهد بود؟

داستانی نقل میکنند که حضرت موسی در زمانی که شبانیِ شعیب نبی را میکرد، برهای از گله گریخت و موسی در گرمای شدید ساعتی را به دنبال او دوید و بسیار عصبانی شد اما وقتی بره را به چنگ آورد و تپش آن بره را حس کرد ناگهان خشمش فرونشست بره را در آغوش گرفت و نوازش کرد و گفت چرا چنین کردی که موجب رنج هردویمان بشوی و خدا در همین صحنه بود که تصمیم به اعطای مقام نبوت به موسی گرفت که کسی که عاطفه و نازک دلیاش بر خشم و غضبش غلبه دارد شایسته پیامبری است. پیامبران و ائمه ما مظهر رحمت و رافت بودند و قبل از هر چیز با این رحمت و رافت بود که مردمان عادی جذبشان میشدند. قرآن کریم در مورد پیامبر عظیمالشان ما میفرماید که اگر تو غلیظالقلب و سنگدل بودی همه از اطرافت پراکنده می شدند. شاید اغراق نباشد که اگر ما وارثان راستین آنها بودیم از کشته شدن ابوبکر بغدادی هم در خفا اشک میریختیم که انسانی که میتوانست سبکبال و عاشق و پرندهتر ز مرغان هوائی شود چرا چنین شد و چرا موجب اینهمه جنایات شد تا نهایتا خودش هم با ذلت کشته شود، اما ما از کنار خونهای به ناحق ریخته شده هم با یک اظهار تاسف ساده میگذریم.

ما را چه شده است؟ تعابیر قرآنی (بعنوان نمونه آیه 74 سوره بقره)  نشان میدهد که دینداری و خشیت الهی و عشق به خدا دلها را نرم میکند و سنگ دلها را میشکند. آیا ما واقعا دینداریم؟ با دین چه کردهایم که چنین شدهایم؟

عشق و عطوفت و اخلاق در زیر پای قدرت و ثروت و ت در حال ذبح شدن است. در دعای منقول از حضرت رسول آمده است که: "خدایا کسانی  که بر ما رحم نمیکنند را بر ما مسلط نکن"، آیا این به آن معنا نیست که رحم و شفقت و عاطفه باید در قوانین و مقررات و تصمیمات و هرآنچه که بر عموم مردم چیرگی پیدا میکند، نقش محوری داشته باشد.

شاید امروز جامعه ما بیش از هر چیز نیاز به عاطفه و رحم و شفقت در روابط اجتماعی دارد. اگر رحم و عطوفت نسبت به مردم در تصمیمسازی تصمیمسازان ما و تصمیمگیری مدیران ما و نظریه پردازی تمدارن و اقتصاددانان ما و در طبابت طبیبان ما و قضاوت قضات ما و در درس معلمان ما و در ساخت مهندسان ما و در تولید تولیدکنندگان کالاها و خدمات ما جاری و ساری شود بسیاری از مشکلاتمان حل میشود.

 اما مردم و اقشار مختلف این اخلاق رحم و عطوفت و دلسوزی برای یکدیگر را از کجا باید بیاموزند؟

سید غلامحسین حسنتاش

13 آذرماه 98

 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها